علی لاری زاده:
چگونه ابن زیاد نشویم؟
ابن زیاد فقط یک نام تاریخی نیست؛ هشدار روانشناسی او برای هر کسی است که بیرحمی، غرور و اطاعت کور را با قدرت گره میزند.
به گزارش خوزستان فردا ، ابن زیاد، فرماندار کوفه در عصر یزید، در تاریخ به عنوان نماد قساوت، فریب، و بیاخلاقی حکومتی شناخته میشود. او نه تنها فرمانده نظامی حمله به امام حسین (ع) بود، بلکه با بیرحمی، خشم، غرور و فریبکاری، خود را در جایگاه یک مأمور بیوجدان و جنایتکار تاریخی قرار داد.
اما پرسش مهم این است: چگونه میتوانیم از نظر روانی و اخلاقی راه او را نرویم؟ چگونه نگذاریم که «ابن زیاد» درون ما قد علم کند؟اولین ویژگی خطرناک ابن زیاد، فقدان همدلی بود. کسی که بتواند آب را بر کودکان و زنان ببندد، قطعاً توان درک رنج دیگران را از دست داده است.
روانشناسی مدرن این حالت را «نارسایی هیجانی» یا alexithymia مینامد؛ حالتی که انسان را به ماشین سرکوب و خشونت تبدیل میکند. برای اینکه ابن زیاد نشویم، باید یاد بگیریم احساس دیگران را ببینیم، بشنویم و دردشان را حس کنیم؛ حتی اگر با ما همعقیده نباشند.
ویژگی دوم، فریبکاری و استفاده ابزاری از دیگران است. ابن زیاد از دیگران به عنوان طعمه و ابزار سوءاستفاده کرد. این نوع نگاه ابزاری به انسانها، یکی از نشانههای اختلال شخصیت ضداجتماعی (antisocial personality disorder) است. در دنیای امروز، وقتی روابط با دیگران فقط بر اساس سود، قدرت یا کنترل تعریف میشود، باید نگران شویم؛ این مسیر، ما را به همجنس روانی ابن زیاد تبدیل میکند.
سومین خطر، غرور و خودشیفتگی استبدادی او بود. روانشناسی این رفتار را در قالب «خودشیفتگی سمی» (malignant narcissism) تحلیل میکند؛ شخصی که خود را مرکز حقیقت میبیند و هر مخالفتی را تهدید میداند. ابن زیاد حاضر نبود صدای اعتراض زید بن ارقم را بشنود، اهل بیت (ع) را تحقیر کرد و امام حسین (ع) را «پسر دروغگو» نامید. اگر ما در جایگاه قدرت، منتقدان را دشمن تلقی کنیم و همیشه خود را محق بدانیم، خطر ابن زیاد شدن از ما دور نیست.چهارمین خطر، تسلیم شدن به قدرت ظالمتر است.
ابن زیاد نهتنها ابزار یزید بود، بلکه به این وابستگی افتخار میکرد. این نوع اطاعت کورکورانه، از منظر روانشناسی اجتماعی در تجربههایی مانند آزمایش میلگرام، به عنوان «اطاعت مخرب» شناخته شده است. اگر انسان نتواند بین دستور و اخلاق تمایز بگذارد، دیر یا زود به جلاد تبدیل میشود.
راه نجات از این دام، رشد قوه قضاوت اخلاقی و نه گفتن به ظلم، حتی در برابر مافوق است.رای اینکه ابن زیاد نشویم، باید در درون خود مراقب پنج بیماری باشیم: بیاحساسی، فریب، خودپرستی، اطاعت کور و بیاخلاقی هدفمحور. این یادداشت نه برای داوری تاریخی، بلکه برای آینه شدن تاریخ است.
اگر از ابن زیاد فقط یک چهره خبیث و دوردست بسازیم، خطر شباهت به او را نادیده گرفتهایم. ابن زیاد بودن یک حالت روانی و اخلاقی است که در هر عصر و در هر قدرتطلب بیوجدان ممکن است تکرار شود—مگر آنکه در برابرش بایستیم.
انتهای پیام/
بدون نظر! اولین نفر باشید